پرونده را مرور می‌کنم: پاکت عکسها جگرم را می‌سوزاند. پیکری که در جلسه عشقی جاودانه، زیباترین کربلای دنیا را یادآور می شود. نامش محمد است ولی هزاران بار اکبر و قاسم را تکرار می‌کند.