استخر بسطام
گفتی از استخر و بنمودی کبابم
بهتر آن بود که می دادی جوابم
سالها از بهر آن پر درد و غصه
راز و رمز افتتاحش گشته قصه
تا مهیا گردد اسباب نجاتش
می زنیم خود را به آب و هم به آتش
درد خود با که بگوییم تا نگردد
زین سبب یا چند نسل بعد ما بد
بارالها کن مهیا تا شویم ما
بار دیگر بهر استخر ، طفل نو پا