گفتی از استخر و بنمودی کبابم

بهتر آن بود که می دادی جوابم

سالها از بهر آن پر درد و غصه

راز و رمز افتتاحش گشته قصه

تا مهیا گردد اسباب نجاتش

می زنیم خود را به آب و هم به آتش

درد خود با که بگوییم تا نگردد

زین سبب یا چند نسل بعد ما بد

باالها کن مهیا تا شویم ما

بار دیگر بهر استخر ، طفل نو پا

ادامه دارد...