شعر شب هفتم محرم

بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است

کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده
گهواره نیست دست خودت را تکان نده

با دست های بسته مزن چنگ بر رخت
با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت

بس کن رباب حرمله بیدار می شود
سهمت دوباره خنده انظار می شود

ادامه نوشته

شعر شب دوم محرم

وقتی نسیم می وزد، این بوی سیب چیست؟

این سرزمین تیره و گرم و غریب چیست؟

 

بی اختیار باز دلم شور می زند

با من بگو گواه دل بی شکیب چیست؟

 

شاید رباب بشنود آرام تر بگو

آن تیرهای چله نشین مهیب چیست؟

 

حالا که تیغ خنجرشان برق می زند

فهمیده ام که معنی شیب الخضیب چیست

 

مادر مرا سپرده به تو جان مادرم

آوارگی و یا که اسارت نصیب چیست؟