خزان ربیع
خزان ربیع
ماه ربیع که می آید، انگار غم دوباره آغاز می شود ربیع را بسیاری تبریک می گویند ولی آغاز ماه ربیع شروع ماتم است اصلا تمام عزاها ریشه در این روزها دارد ماتم عاشورا ،ریشه و اصلش به این روزها بر می گردد روزهای پس از رحلت پیامبر.
این روزها فقط نام سقیفه برایم تکرار می شود، این روزها صدای پایی را می شنوم قدم های دختر پیامبر که دست فرزندانش را گرفته است به دیدار یاوران دیروز پدر می رود و مدد می خواهد برای گرفتن حقی که خدا و رسولش نزد همین ها اعلام کرده اند ولی جوابی نمی گیرد، صدای گریه می آید صدای اعتراض، فاطمه یا شب گریه کن یا روز؛ صدای عجل وفاتی سریعا.
صدای یا فضه خذینی. تقویم را ورق می زنم هفت ربیع شهادت محسن بن علی .
ولی نه، انگار برای این داغ بی نهایت پایانی هم هست، به امامت رسیدن منتقم دل را آرام می کند این همه ماتم فقط با نام منتقم است که تسلایی می یابد.